محل تبلیغات شما



بحران ویروس کرونا نشان داد که ما نه تنها مسئولیت پذیر نیستیم که تمام تقصیرها را متوجه مسئولین می پنداریم. مسئولینی که هشتاد میلیون نفر خواسته یا نا خواسته افسار اداره کشور را خودمان به آنها واگذار کرده ایم. بی تفاوتی، نا آگاهی و ژست دانای کل گرفتن، تیشه بر ریشه ی فرهنگمان زده که اینگونه فرار می کنیم رو به ناکجا و در واقع از خود. خودی که حتی از سایه واقعی اش می ترسد، از عدم مهارتهایش رنج می برد و در رویاهای دست نیافته اش رویاپردازی می کند، چیزی که دوره اش گذشته است. دنیای امروز بی فاصله و پر سرعت، ما هشتاد و اندی میلیون نفر را رها کرده و با سرعت بسیار از ما دور می شود. ما که به گذشته مان مفتخریم و هراس از آینده را نیز در روایت روزهای رفته به روی مبارکمان نمی آوریم. در آستانه ی نوروز و سالی نو هنوز امید دارم که این خواب چله گذشته تمام شود و درها گشوده شوند و اگر نه روزنه بیابم برای رسیدن و دیدن و کشف جهانی که به عنوان وطن در آغوشش کشم و بسازم آنچه ذهنم بدنبالش می گردد و می خواهد. 

پس بخوان و زمزمه کن : 

باز گردد عاقبت این در بلی

رو نماید یار سیمین بر بلی

ساقی ما یاد این مستان کند

بار دیگر با می و ساغر بلی

نوبهار حسن آید سوی باغ

بشکفد آن شاخه‌های تر بلی

طاق‌های سبز چون بندد چمن

جفت گردد ورد و نیلوفر بلی

دامن پرخاک و خاشاک زمین

پر شود از مشک و از عنبر بلی

آن بر سیمین و این روی چو زر

اندرآمیزند سیم و زر بلی

این سر مخمور اندیشه پرست

مست گردد زان می احمر بلی

این دو چشم اشکبار نوحه گر

روشنی یابد از آن منظر بلی

گوش‌ها که حلقه در گوش وی است

حلقه‌ها یابند از آن زرگر بلی

شاهد جان چون شهادت عرضه کرد

یابد ایمان این دل کافر بلی

چون براق عشق از گردون رسید

وارهد عیسی جان زین خر بلی

جمله خلق جهان در یک کس است

او بود از صد جهان بهتر بلی

من خمش کردم ولیکن در دلم

تا ابد روید نی و شکر بلی

 غزلی از مولوی، دیوان شمس


تیم ملی ایران باخت و به قول نقی پایتخت بد هم باخت ، اما یادآور این بود که ما به زاپن نباختیم در واقع ما به خودمون باختیم ، به فرهنگمون باختیم .

فرهنگ نصفه نیمه خوشحال ، فرهنگ 60 دقیقه از 90 دقیقه ، فرهنگ این یا اون حرکت ارزش دو تا گل رو داشت . فرهنگ مدرک گرای بی نتیجه . 

فرهنگ اعتراضهای نصفه نصفه . فرهنگ نپذیرفتن قواعد بازی و . 

فرهنگ اعتراضهای الکی به آدمهای غیر مسئول و به خودمون .

و ما به فرهنگمون باختیم ،  به فرهنگ تحمل های بیجا و نابجا و اعتراضهای بیجا و نابجا 

#تیم ملی فوتبال ایران 

#تیم ملی فوتبال ژاپن 

#بی بی سی فارسی 

#صدا و سیما

 #چهل سالگی انقلاب اسلامی ایران 

#گرانی گوشت 

#گرانی مرغ 

# قیمت دلار 

#تورم 

#بانک مرکزی


 

ارغوان

شاخه ی هم خون جدا مانده ی من

آسمان تو چه رنگ ست امروز ؟

آفتابی ست هوا ٬

یا گرفته ست هنوز ؟

من درین گوشه

که از دنیا بیرون ست ٬

آسمانی به سرم نیست

از بهاران خبرم نیست

آنچه میبینم

دیوار است

آه

این سخت سیاه

آنچنان نزدیک ست

که چو بر می کشم از سینه نفس

نفسم را بر می گرداند

ره چنان بسته

که پرواز نگه

در همین یک قدمی می ماند

کور سویی ز چراغی رنجور

قصه پرداز شب ظلمانی ست

نفسم میگیرد

که هوا هم اینجا زندانی ست

هر چه با من اینجا ست

رنگ رخ باخته است

آفتابی هرگز

گوشه ی چشمی هم

بر فراموشی این دخمه نیانداخته است

اندرین گوشه ی خاموش فراموش شده

کز دم سردش هر شمعی خاموش شده

یاد رنگینی در خاطر من

گریه می انگیزد

ارغوانم آنجاست

ارغوانم تنهاست

ارغوانم دارد می گرید

چون دل من که چنین خون آلود

هر دم از دیده فرو میریزد

ارغوان

این چه رازیست که هر بار بهار ٬

با عزای دل ما می آید ؟

که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است ؟

اینچنین بر جگر سوختگان

داغ بر داغ می افزاید

ارغوان پنجه ی خونین زمین

دامن صبح بگیر

وز سواران خرامنده ی خورشید بپرس

کی برین دره غم می گذرند ؟

ارغوان

خوشه ی خون

بامدادان که کبوترها

بر لب پنجره ی باز سحر

غلغله می آغازند

جان گلرنگ مرا

بر سر دست بگیر

به تماشا گه پرواز ببر

آه بشتاب

که هم پروازان

نگران غم هم پروازند

ارغوان

بیرق گلگون بهار

تو بر افراشته باش

شعر خون بار منی

یاد رنگین رفیقانم را

بر زبان داشته باش

تو بخوان نغمه نا خوانده ی من

ارغوان

شاخه ی هم خون جدا مانده من

 

اثر ماندگار هوشنگ ابتهاج  _  ه . ا . سایه


سلام آقای ظریف و ممنون

در شهر من (اراک) هوا آلوده است، اما به جای تجهیز کارخانجات و واحدهای صنعتی به فیلترهای مورد نیاز یا انتقال آنها به مکانی دیگر، تجهیزات گرانقیمت ارسال پارازیت نصب می گردد تا مردم همچنان با پرداخت هزینه های سنگین داروهای خود را تامین کنند، اما با این حال مردم هزاران بار اسم این شهر(اراک) را در گیرنده های ماهواره خود و نه به خاطر آلودگی هوا که به خاطر آب سنگین شنیده اند و ذوق نکرده اند، فریاد زده اند، که هوا آلوده است، زندگی سخت است و هزینه ها بالاست و بلافاصله شبکه های برون مرزی را از دست داده اند.

قیمت زندگی در کشور دوست داشتنی ام ایران منطقی نیست، نسبت درآمدها و هزینه ها با هم جور در نمی آید، این جاده گویی انتها که هیچ، حتی نیمکتی برای نفس گرفتن ندارد. اما هنوز من کار میکنم و امیدوارم و لبخند می زنم و اعتماد می کنم، من پای اعتماد خود و حمایت خود هستم. این دردها را تحمل میکنم و لبخند می زنم چون از این کشور نرفته ام و اعتقاد دارم می توانم کار کنم (هر چند با سختی بسیار) ، و برای خود تصمیم میگیرم و امروز شما هم اینگونه نشان داده اید. من هم مثل شما تنها به قدرت لایزال الهی تکیه می کنم و از این پس تصمیمات جدی تری برای آینده خود خواهم گرفت چرا که نتیجه ی اعتماد خود را می گیرم. این متن گلایه نامه نیست، بلکه درد دلی است دوستانه و تشکری است فراوان از شما که درک می کنید، امیدوارم با لغو تحریم ها کمی تنفس آزاد داشته باشیم و با ثبات تر کار کنم . اما ممنون آقای دکتر ظریف ، به خاطر همه چیز از شما تشکر میکنم . به خاطر پایمردی ، پشتکار و تلاش بی وقفه ای که داشته اید و دارید. به خاطر همه ی این سختیها که همگی در حال تحملش هستیم و به امید کاسته شدن آنها ، به خاطر رنج چهار سال پیش و برای رهایی از این کابوس هشت ساله.
و امیدی که شما ایجاد کردید تا تحمل این سختیها کمی راحت تر شود . و به خاطر انگیزه ای که این روزها برای کار کردن دارم و به خاطر لبخندی که آرامش را به ما هدیه می دهد از شما ممنونم.
و باز هم به امید فردایی که حالا و با این شرایط، در کنار هم میتوانیم بسازیم و سلام به دنیایی که می تواند به ما به عنوان جامعه ای بشری نگاه کند که برای دیگران تهدیدی نیست.

آقای دکتر ظریف از شما ممنونم، امشب چراغهای کافه آنتراکت به احترام شما و فن مذاکره شما روشن میشود.



تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

اخبار و داده های کلان اقتصادی